قدس آنلاین- آیتالله عباس تبریزیان متولد سال ۱۳۴۱ در شهر نجف اشرف است، اما همچنان که فامیلش نشان میدهد اصالت خانوادگیاش به شهر تبریز برمیگردد. او از هجده سالگی و پس از گرفتن مدرک دیپلم وارد حوزه علمیه نجف شده تا پای درس آیتالله خویی و آیتالله صدر بنشیند. از او بیش از ۸۰ اثر تصحیحی و تألیفی منتشر شده، اما همچنان که خود ایشان را هم بیشتر به درس و بحثهایش پیرامون طب اسلامی میشناسند، در میان کتابهایش هم مجموعه چهار جلدی «دراسة فی طب الرسول المصطفی(ص)» از مابقی مشهورتر است؛ اثری که در این سالها در زیرزمین مدرسه فیضیه برای روحانیون و طلاب تدریس میشود. گفتوگو با او و شنیدن درباره طب اسلامی و حواشیاش همیشه جذاب است، بهویژه حالا که بعد از مدتی دوباره بحث طب سنتی، طب اسلامی و پزشکی مدرن بالا گرفته و آیتالله تبریزیان قطعا یکی از طرفین مهم این بحثهاست. او در این میان البته یکی از طرفداران سفت و سخت طب اسلامی است، تا جایی که بیش از حد انتظار مصاحبهکننده بر لب طاقچه گذاشتن پزشکی مدرن تاکید دارد؛ عقیدهای که هر چند مورد پسند عموم نباشد، اما دستکم باب گفتوگو را در این زمینه باز میکند.
■
بگذارید ابتدای گفتوگو را با دعوای بین گونههای متفاوت علم طب آغاز کنیم. بخصوص در سالهای اخیر که رغبت عمومی به طب سنتی جدیتر شده، همواره بحثهای مفصلی درباره کارکردهای طب اسلامی، طب سنتی و پزشکی مدرن وجود دارد و در این بحثها هم معمولا طب سنتی و طب اسلامی مترادف تصور میشوند. آیا واقعا همینطور است؟
خیر. طب اسلامی، طب سنتی و طب مدرن هر کدام مقولههای متفاوتی هستند. طب اسلامی توجه ویژهای به روح، معنویات، دعا، قرآن و... دارد. تفاوت اینها هم به گونهای است که نمیتوان به تلفیق آنها فکر کرد. البته تفاوت طب اسلامی و طب سنتی مانند تفاوت بین اسلام و مسیحیت است که هر چند منبع و منشأ آنها یکی است، ولی تلفیق آنها امکان ندارد. مانند اینکه فردی ادعا کند میتواند اسلام و مسیحیت را با هم تلفیق کند. ولی تفاوت بین طب اسلامی و طب مدرن مانند تفاوت بین اسلام و مکتبهای امروزی مانند سوسیالیسم، سرمایهداری و... است. تلفیق این مکتبها که به هیچ وجه امکانپذیر نیست، زیرا منابع، پایهها و ساختارهای متفاوتی با یکدیگر دارند.
■
با این توضیح اینطور برداشت میشود که فردی که دانا به طب اسلامی باشد به هیچ کدام از سایر گونههای طب احتیاجی ندارد، در حالی که در برخی روایات درباره حضور طبیب بر بالین اهلبیت(علیهمالسلام) شنیدهایم. مثلا ما در روایتها به حضور طبیب بر بالین امام علی(ع) پس از ضربت خوردن اشاره شده است.
در پزشکی امروزی ما دکترهایی داریم که نسخه مینویسند و پرستارانی داریم که کارهای بالینی انجام میدهد. پزشکی که ائمه در برخی موارد احضار میکنند، همان پرستار است. یعنی فردی که برای انجام پانسمان زخم، حجامت و... حاضر میشود. وگرنه خود ائمه(علیهمالسلام) از نظر علم و دانش نیاز به هیچ طبیبی ندارند و پیامبر(ص) هم میفرمایند: «این طبیبان هستند که به طب من نیاز دارند.»
■
پس طبق برداشت شما بر خلاف بسیاری از عرصههای دیگر که دین تنها به بیان مبانی، اصول و چارچوبهای کلی بسنده کرده، در طب، متکفل ارائه دانشی به همراه همه جزئیاتی شده که با به کار بستن آنها امکان پیشگیری و درمان بیمار فراهم میشود؟
بله. من حدود ۱۱هزار روایت طبی جمعآوری کردهام که تمامی جوانب علم طب در آن آمده است. یعنی روایات در این زمینه هیچ قصور و نقصی ندارد و کامل است. بر اساس این روایات میتوان تمامی بیماران را درمان و تمامی مسائل پزشکی را بررسی و حل کرد.
■
و به این معناست که افراد میتوانند صرف خواندن حدیث درباره خواص و فواید فلان دارو در طب اسلامی اقدام به مصرف آن کنند، یا در این مسئله هم نیاز به برخورد اجتهادی وجود دارد؟ چون در برخورد با احادیث و روایات سایر حوزهها تاکید بر نگاه اجتهادی وجود دارد و از اخباریگری نهی شده است.
تاکید من بر این بوده که دستکم در کتابهایی که تالیف کردهام به تمامی مسائل اجتماعی و مبانی اصولی به صورت کاملاً استدلالی و متین پرداخته شود. به همین دلیل هم با وجود اینکه هجمههای بسیاری بر طب اسلامی وارد شده، اما تاکنون نتوانستهاند خدشهای بر این کتابها وارد کنند. به عقیده من در برخورد با احادیث و روایات مرتبط با علم طب، برخورد اجتهادی محکم نیاز است. به همین روش هم میتوانم ادعا کنم که آماده مناظره با هر سوال کنندهای هستم.
نظر شما